مدل TKI که مخفف Thomas-Kilmann Instrument است یک ابزار برای بررسی سبکهای متفاوتِ مواجهه با تعارض است که توسط توماس و کیلمن ارائه شد. به کمک این ابزار رفتار فرد در شرایط تعارض مورد بررسی قرار میگیرد و منظور از «تعارض» (conflict) زمانی است که نیازها و خواستههای دو نفر (یا دو گروه) با یکدیگر متفاوت یا متناقض است.
[بر اساس مدل توماس و کیلمن، نحوه رفتار افراد در شرایط تعارض را میتوان با دو شاخص سنجید.
این شاخصها «صراحت» و «همکاری» هستند. به تعریف این دو شاخص توجه کنید:
۱. فردی که صراحت بالایی دارد مطابق مدل TKI در موقعیت تعارض به دنبال این است که نیازها و خواستههای خودش را مطرح کرده و به کرسی بنشاند.
۲. فردی که همکاری بالایی دارد مطابق مدل TKI در موقعیت تعارض به دنبال این است که نیازها و خواستههای طرفِ مقابل را برآورده کند و او را خشنود کند.
..
این سبکهای تعارض اینگونه تعریف میشوند:
برتریطلب: افرادی که شاخص جرأتمندی بالا و شاخص همدلی پایینی داشته باشند در طبقهبندیِ افراد برتریطلب قرار میگیرند. برتریطلبها در موقعیت تعارض گرایشات قدرتطلبانه دارند و به دنبال رفع نیازها و احتیاجات خودشان هستند حتی به قیمت برآورده نشدنِ نیازهای دیگران.
آنها دوست دارند حرف و نظر خودشان به کرسی بنشیند و کاری ندارند که خواستهٔ دیگران در این موقعیت چیست. آنها از هیچ تلاشی برای تحمیل کردن خواستهٔ خودشان نمیگذرند. برتریطلب بودن در تعارض به معنی این است که روی حق و حقوق خودتان پافشاری کنید و برای کسب جایگاهی که میدانید درست است تلاش کنید. در سادهترین حالت، برتریطلب بودن یعنی تلاش برای برنده شدن.
مشارکتجو: افرادی که همزمان شاخص جرأتمندی بالا و شاخص همدلی بالایی داشته باشند در طبقهبندیِ افراد مشارکتجو قرار میگیرند. این سبک تعارض مربوط به زمانی است که تلاش میکنیم با دیگران و در کنار آنها کار کنیم تا راه حلی را بیابیم که به طور کامل منجر به رفع همهٔ نیازهای هر دو طرفِ تعارض میشود.
افراد مشارکتجو معمولاً زمان زیادی را صرف گفتگو و موشکافی مسئله میکنند چون میخواهند نیازها و خواستههای دو طرف را شفاف کنند و به راه حلی مشترک و مورد رضایت طرفین برای حل مسئله برسند و حل مسئله در این حالت یعنی برآورده شدنِ خواستهٔ هر دو طرف.
فرد مشارکتجو بسیار سوال میپرسد و مایل است گزینههای بهتری برای حل مسئله بیابد. آنها مایلند طرف مقابل هم در بحث مشارکت کند تا تعارض پایان یابد.
مصلحتاندیش: افراد مصلحتاندیش در شاخص جرأتمندی و همدلی جایگاهی متوسط و میانه دارند. مصلحتاندیشها به دنبال راه حلی هستند که برای هر دو طرف تعارض قابل قبول باشد و بخشی از نیازهای هر دو طرف را ارضا میکند، در واقع آنها راه حلی میانه را پیشنهاد میکنند. راه حلی که رضایت نسبی (و نه کامل) طرفین را به همراه خواهد داشت.
مصلحتاندیشها نه اهل تحمیل خواستهشان هستند و نه اهل سازش و کوتاه آمدن بلکه چیزی بین این دو هستند: بیشتر از برتریطلبها امتیاز میدهند و کمتر از صلحطلبها کوتاه میآیند.
علاوه بر این مصلحتاندیشها به موضوع و مسئله تعارض اشاره میکنند و در مورد آن حرف میزنند (بر خلاف سبک کنارهگیر) اما به اندازه افراد مشارکتجو صریح و مستقیم در مورد آن حرف نمیزنند و شاید از بعضی از خواستههایشان چشمپوشی کنند و در مورد آنها حرفی نزنند.
مصحلتاندیشها در رسیدن به زمین مشترک و و گرفتنِ میانه در معاملات و مذاکرات استادند، امتیازات را تقسیم میکنند و دنبال رسیدن به توافق هستند.
کنارهگیر: افراد کنارهگیر دنبال این نیستند که خواسته و نیاز خودشان را (در تعارض) فوراً پیگیری کنند، ضمن اینکه پیگیرِ خواستهها و نیازهای طرفِ مقابل هم نمیشوند. این یعنی کنارهگیرها به طور مستقیم در مورد موضوع اختلاف صحبت نمیکنند.
سبک کنارهگیری در یک تعارض میتواند به معنی صرفنظر موقتی و مصلحتآمیز از خواستهها باشد، یا اینکه ممکن است فردْ مطرح کردن خواستهاش را به زمان مناسبتری موکول کند و یا صرفاً به دلیل اینکه موقعیت را تنشزا ارزیابی میکند از بیان خواستهاش منصرف شود.
صلحطلب: سبک صلحطلب در تعارض به این معنی است که فرد به قیمت راضی نگه داشتن طرف مقابل، از خواستهها و نیازهای خودش صرفنظر میکند. صلحطلبها به نوعی خودشان و نیازهایشان را قربانی خواستههای طرف مقابل میکنند.
سبک صلحطلب در تعارض ممکن است ایثار و از خودگذشتگی را برای ما تداعی کند، یا اینکه بیانگر تبعیتِ بیچون و چرا از خواستههای طرف مقابل- علیرغم میل باطنیِ فرد- باشد یا اینکه صرفاً پذیرش و تسلیم در برابر استدلال و دیدگاه دیگران را نشان دهد.
نکاتی که باید در مورد مدل TKI بدانید
احتمالاً دوست دارید بدانید از این پنج سبک رفتاری کدامیک درستتر است. حقیقت این است که وقتی در مورد مواجهه با تعارض و تلاش برای حل آن صحبت میکنیم، هیچکدام از این سبکها درست یا غلط نیستند و هر کدام از این پنج سبک میتوانند در برخی موقعیتها مفید و موثر باشند. دقت کنید که هر کدام از پنج سبک مجموعهای از مهارتهای مفید اجتماعی و ارتباطی را نشان میدهد.
اینکه کدام سبک در یک موقعیت فرضی تأثیرگذاری و اثربخشیِ بیشتری دارد به این موضوع بستگی دارد که ملزوماتِ آن موقعیت چیست و تبحر شما در استفاده از آن سبک چقدر است.
به خاطر داشته باشید که همه ما میتوانیم از هر پنج سبک ارتباطی استفاده کنیم و قرار نیست خودتان را فقط محدود به یکی از این سبکها کنید و فرض را بر این بگذارید که در یک قفس محدود شدهاید. البته این را هم در ذهن داشته باشید که به هر حال هر کدام از ما، غالباً از یک یا دو سبک بیش از بقیه استفاده میکنیم و استفاده از آن سبکها برای ما راحتتر و طبیعیتر است.
بدون دیدگاه